هنر دینی در آراء بورکهارت
مقاله دوم
خلاصه مقاله «هنر دینی در آراء بورکهارت»
نویسنده: مجتبی مطهری الهامی
تلخیص: محمدساجد هاشمی
بورکهارت (1984-1908) فردی مسلمان و سنتگرا است که نظریاتی خاص درباره هنر دینی دارد. از نظر او هنر دینی معطوف به زیباییهای دینی است و القای معنویت میکند. همچنین او معتقد است که هنری دینی است که نه تنها موضوع و محتوایش بلکه صورت و قالبش نیز دینی و الهام گرفته از سنت باشد.
به نظر بورکهارت اصلی ترین جنبه هنر دینی جنبه قدسی و ملکوتی آن است، به این معنا که القای قدسیت و معنویت میکند، و این میسر نمیشود جز از طریق رمزگذاری سنتی معانی دینی و مقدس. به عبارت دیگر این تجلی و الهام از طریق صورت قدسی حاصل میشود. از نظر او خاستگاه هنر دینی حکمت متعالیه و عرفان است که با نوعی علم شهودی مبتنی بر اشراق درونی در ارتباط است. بر این اساس هنرمند در فضای هنر دینی باید به نوعی کشف شهودی دست پیدا کند که نتیجه آن هم در موضوع و محتوای اثر و هم در زبان و صورت آن ظاهر گردد. مثلا برخی آثار هنری دوره رنسانس اگرچه موضوعی دینی داشتند اما از آنجا که زبان و صورت اثر خالی از قدسیت و معنویت بوده، هنر دینی به حساب نمیآیند. این را میتوان در مقایسه نقاشی مریم مقدس، قبل و بعد از رنسانس مشاهده کرد. در دوران سنتی، گرد مریم مقدس هالهای از نور و تقدس بود و آثار حجب و حیا در سیمای او نمایان. اما در دوران رنسانس، نقاش، مریم را از آسمان به زمین آورده و تنها به او زیبایی بخشیده بود به طوری که اثری از آن شرم مقدس در سیمای او پیدا نبود.
جوهره هنر زیبایی است، و زیبایی یک اثر ناشی از کیفیت درونی آن است و نه شرایط فیزیکی و ظاهری آن. بورکهارت ضمن اعتقاد به این امر، درباره هنر و فرهنگ و تمدن اسلامی سخن میگوید و زیبایی در هنر اسلامی را همان کیفیت الهی و آسمانی آن معرفی میکند. بر این اساس او دو جنبه برای هنر اسلامی قائل است؛ یکی جمال بخشیدن به طبیعت که چون پوششی زیبا موجودات را در بر میگیرد. و دوم جنبه درونی و باطنی آن که جمال و کمال نامتناهی حق است.
بورکهارت بحثی مفصل راجع به جایگاه رمزپردازی در هنر دینی دارد. از نظر او هنردینی مبتنی بر علم به صور و قالبها است. این علم، از طریق تحصیل و یادگیری فنون بدست نمیآید، بلکه از جنس شهود و اشراق است. بنابراین قلب هنرمند باید بسان آینهای جلوهگاه جمال حضرت حق گردد تا معانی و صور بر قلب او بتابد. در نتیجه هنر دینی از دستان هنرمند مهذب و حکیم خلق میشود. جدا از این، رمزپردازی حاصل پیوند عالم مجرد با عالم حس و طبیعت است. چه اینکه عالم طبیعت صورت و جلوه نازلی از معانی و حقایق مجرد و مابعدالطبیعی است و قلب هنرمند محل نزول الهامهای ملکوتی است. در میان انواع هنر نیز، هنرهای تجسمی و بویژه معماری، نمونههای بارزی از رمزگرایی و تمثل میباشند. چه اینکه هنر معماری در طرح اشکال هندسی نمونهای کامل از تجلی کثرت در وحدت عالم و یا جلوه و مظهر کمال و جمال مطلق الهی است.
بورکهارت در باب منع پیکرتراشی و شمایل نگاری در اسلام، آن را از دیدگاه حکمت متعالیه و منظری عرفانی مورد ارزیابی قرار میدهد. او این امر را ناشی از دو چیز میداند: یکی اینکه کرامت انسانی که آینه اسماء و صفات الهی است نباید مورد تقلید قرار گیرد و دوم اینکه، هیچ چیزی نباید میان انسان و وجود نامرئی خداوند ایجاد مانع کند(ولو به شکل موقت و گذرا). از نظر او از آنجا که دین اسلام از ابزار کلام و بیان بهره میگیرد، هنر خطاطی همراه با نگارگری و تذهیب را جایی برای پرکردن خلأ این رشته هنری میداند.
نگارنده مقاله، در بخش پایانی به نقد و بررسی نظریه بورکهارت در باب هنر دینی میپردازد و بیان میکند که در هنر اسلامی تمثل و تمثیل در هنر تجلی است و نه تجسد. به عبارت دیگر عرفان مسیحی بر پایه انسان شدن خدا شکل گرفته است و هنر مبتنی بر آن از جنس تجسد بخشیدن به معانی از طریق پیکرتراشی و شمایل نگاری است، درحالی که عرفان اسلامی نه به دنبال تجسد، که به دنبال تجلی معانی از طریق هنر است و صور و قالب این هنر هیچ گونه تجسد و تجسمی در خارج ندارد. صفحه اصلی